اولين ِ من و تُو...

ساخت وبلاگ
همیشه اولین ها زیبایند، لطیفند... اولین ها تمام نمی شوند،
ماندگارند تا به همیشه...تا به آخرین نفس هایت در خاطرت می مانند...
درست مثل آن روز...آن روز ک نامم را صدا کردی،
دستانم یخ کرد و صدای تپش هایم هم می توانستم بشنوم،
نفسم در سینه تکان نمی خورد و آن قطره اشکی ک در چشمانم نشست...
هيج کلمه ای را برای توصیفش نمی یابم...
وقتی اولین بار آهنگ صدای مردانه ات درگوشم پيچيد، آن را زیباترین آهنگ یافتم و باورم شد...
که دنیا هم می تواند گاهی زیبا باشد، می تواند برای ثانیه ای به تو لبخند بزند...
وقتی اولین بار نگرانی را در حرف هایت دیدم ک مبادا گم شوم،
خود را آنقدر خوشبخت یافتم ک نمی خواستم جای هیچ زن دیگری باشم،
اینجا دور از تو، تمام آدم ها شکل تو می شوند و تمامی صداها همانند صدای تو، اینجا دور از تو همه به تو مانند و تو خود به تنهایی دنیایی برایم...
دنیای من آن سوی دنیاست...
از من دور است فرسنگ ها...
اما دور نرفته است زیاد...

 

پ.ن: اینجا دور از تو هیچ آدمی شکل تو نمی شود و هیچ صدایی همانند صدای تو نیست، هیچکس به تو نمی ماند و تو خود به تنهایی دنیایی برام...

اکنون ما زیر سقف های متفاوت دور از همیم و من هیچ واژه ای برای توصیفش نمی یابم...

به یاد اولین دیدار ... شروع روزهای با هم بودنمان برای من مقدسه...

روزهای با تو بودن را انتظار می کشم...

مسافر خسته شب...
ما را در سایت مسافر خسته شب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6dosjon13 بازدید : 121 تاريخ : شنبه 6 بهمن 1397 ساعت: 16:54